ديشب جواني توي محله ما خودشو كشت. انگار چاقو رو تو شكمش فرو كرده بوده. امروز محله ما يه جوريه.انگار گرد غم رو همه حا پاشيدند. صداي مادرش كه ضجه مي زنه , هر موقع كه از جلوي خونه اشون رد مي شي شنيده مي شه.
بغض گلومو گرفته , از خدا براش طلب آمرزش مي كنم......