كارها اين روزا كلي گره خورده. نمي دونم به كدومش برسم. ولي خدا رو شكر يكي شو تموم كردم. بعدازظهر مراسم داريم و برا شام هم كلي مهمون دعوت كرديم . شام باز مسئله اي نيست چون تو تالار هست. الانم زودي بايد برم. فقط اينا رو بگم.
اين ترم عوض ترم قبل دراومد. هم استادمون خوبه. هم كتاب داستانمون خيلي جذابه و هم اينكه اتفاقات خوبي ميوفته. خلاصه اين ترم رو شانس آورديم. ديروز تو كلاس زبان 3 تا توريست مهمونمون بودند و كلي باهاشون صحبت كرديم. يه آقا و خانم جوان از استراليا و يه آقا از اسپانيا. سئوالهاي زيادي پرسيديم. مخصوصا استادمون كه به ما مهلت نمي داد حرف بزنيم. و فكر كنم انگليسي اون بيشتر از ما ها پيشرفت كرد. در مورد رودخانه برفي ازشون پرسيديم. مرد استراليائي كلي تعجب كرده بود كه ما از كجا رودخانه برفي رو مي شناسيم. ما هم گفتيم سريال اشو ديديم و اغلب بچه ها هم به خاطر هنرپيشه هاي خوش قيافه اين سريال رو خيلي دوست دارند. اونم كلي در مورد رودخانه برفي توضيخ داد. بعد من در مورد ساختمان اپراي سيدني پرسيدم.اونم جواب داد كه يه بار در اونجا ساكسيفون زده. و گفت ساختمان از بيرون قشنگه ولي از لحاظ اكوستيك مشكل داره. در مورد اسپانيا هم , از رقص و گيتار پرسيديم.البته برامون مشكل بود كه از حرفاشون سر دربياريم. چون لهجه غليظي داشتند استراليلئي ها و اوني هم كه اسپانيائي بود اصلا انگليسي اش خوب نبود. ولي خوب تجربه جالبي بود برخورد با افرادي خارج از محدوده زندگي خودمون.در آخر هم براشون كريسمس خوبي آرزو كرديم و باMerry Christmas بدرقه اشون كرديم.