سال برای من وقتي تموم مي شه, كه تقويم نو مي خرم. چند روز پيشا تقويم جديد خريدم ولي وقت نشده بود پرش كنم. امروز نشستم شماره هاي ضروري رو توش نوشتم با اسم ومشخصات خودم. با اين كار عمر سال قديمي نزد من سر مي رسه. يعني كه كم كم جاتو بايستي به سال جديد بدي .
هنوز سر رسيد نخريدم. شايد هديه بگيرم و شايد از اين طرف و اون طرف برا تبليغ سر رسيد بدن, در نتيجه يه كم صبر مي كنم. ياد سر سيد امسال افتادم.سر رسيد سال 81 هديه اي بود از طرف داداشم, با جلد زرشكي كه با يه روانويس به همين رنگ توش مطالبي توشتم. به ياد اون كه مي افتم بي اختيار قلبم مي گيره و ارديبهشت عين بختك سايه اشو رو همه ماه ها مي اندازه. سالي كه گذشت , سال پر قراز و نشيبي برا من بود. انتظار, جدائي, شغل جديد(هر چند موقت), مرگ عزيزي بزرگ, فارغ التحصيلي. ولي ارديبهشت بيشترين سهم رو در غم و اندوه امسال من داشت. غمي كه ته مونده هاشو تو قلبم حس مي كنم, هنوز. شايد تو اين خونه تكوني سال جديد, منم بتونم اونا رو دور بريزم و با اميد به روزهاي بهتر سال جديد رو آغاز كنم.
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو