خيلي وقته روزشماري مي كنم تا برسند. دو تا بلاي آسموني كه جونم به جونشون بسته است. دختر خاله ام دو تا پسر شيطون داره, كه بيشتر از هر كسي تو دنيا دوستشون دارم. از مهر كه رفته اند دوبي نديدمشون. قراره امشب ساعت 10 برسند. الان حتما كلي قد كشيدند. 2 ساعت هم صبر كنم همه چيز معلوم مي شه.