بايستي به يكي از كارگاهاي خارج شهر سر مي زديم. من بودم با مهندس, كه در ضمن رئيس مستقيم من هم هست. مسير كنار گذر رو رد مي كرديم. خانه هائي كنار جاده قرار داشتند كه از نظر ظاهر وضعيت بسيار اسفناكي داشتند. بحث كشيده شد به زلزله بم. و زلزله اي كه در آينده اي نه چندان دور قراره اينجا اتفاق بيافته. توي بحث صحبت از اين بود كه نصف بيشتر ساختمانهاي موجود در شهر نه تنها حائز شرايط مقاوم بودن در برابر زلزله نيستند, بلكه با كمترين تكانشي به تمامي فرو خواهند ريخت.
همه به اين امر واقف اند كه ايران يكي از مناطق مستعد زلزله در جهان هست. ولي با اين وجود چشماشون رو بستند و پنبه اي هم در گوشاشون فرو كردند كه مبادا حرفي در مورد زلزله و لزوم مقاوم كردن ساختمانها نشنوند. حالا اين شامل افرادي مي شود كه يا مقامي دارند و كارشون رو صحيح انجام نمي دهند و يا افراد معمولي كه قصد خانه سازي رو دارند و نكات ايمني رو پشت گوش مياندازند.
يادمه سال پيش برا مهندسي كار مي كردم, آقائي در حال ساخت خونه اي برا تنها پسرش بود تا سر پناهي برا زندگي كردن داشته باشه. نقشه هاي خونه آماده نشده, طرف پي رو ريخته بود و ديوارها رو هم تا نصفه كار كرده بود. روزي كه من نقشه رو براش توضيح ميدادم. برگشت بهم گفت:« اينجا كه نمي خواهم ديوار باشه. قراره بعدا اتاق رو به پذيرائي اضافه كنيم.» من عصباني شدم. حدود يك ساعتي براش توضيح دادم كه اين اصلا عملي نيست, و وجود بادبند در اين ضلع ضروري هست. هر چي تلاش كردم توجيه اش كنم, نشد كه نشد. آخر سر هم گفت: « كو تا زلزله.» اون لحظه با اشاره رئيسم كوتاه اومدم. ولي بعد از اين جناب رئيس خواستم كه با توجه به تعهدي كه نسبت به سلامتي افراد داره, يا ايشون رو توجيه كنه تا موارد ايمني رو تو كار لحاظ كنه و يا اينكه از نظارت صرفنظر كنه. كه اونهم با پوزخندي جوابم رو داد. بعدها, فهميدم كه ساختمان بدون بادبند و با شماره هاي پائين تير آهن و صد البته با نظارت همون رئيس نه چندان محترم اجرا شده.
با اين اوصاف اگه ما خودمون برا آينده جگر گوشه امون چنين آينده اي رو رقم بزنيم, از ديگران چه انتظاري مي تونيم داشته باشيم؟ و بايستي منتظر تلفاتي شديد تر از اوني كه تو بم افتاد در جاي جاي ايران باشيم.
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو