دلم برا نازنين نگار تنگ شده بود. يكي از فرود هاي روحي, و حاصل اش به دور بودن از همه چيز. كه در نتيجه وب لاگ هم برا مدتي تعطيل بود. بعد يك هفته تازه ديروز به زندگي عادي برگشتم. و چه مزه ميداد وب گردي. ديشب دلي از عزا در آوردم و از سر تا ته خوندم, هم وب لاگ دوستان رو و هم وب لاگ هائي رو كه تا حالا كمتر بهشون سر مي زدم.
چيزي كه برام تازگي نداشت, و قبلا هم تجربه اش كرده بودم اين بود كه احساسي رو كه تو اين چند روز داشتم تو بعضي از اين وب لاگ ها مي ديدم. مخصوصا وب لاگ هائي كه توسط دوستان عزيز هم جنس من نوشته مي شه, مشتركات زيادي با احساسات من داشتند. تنها فرق اين بود كه من سكوت كردم و اونا رو تو خودم ريختم ولي اونا با نثر شيوائي به قلمش آوردند.
به هر حال اين نيز بگذرد.
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو