از يادم نخواهد رفت اولين جمله تركي رو كه روون خوندم. روز جمعه داداشم تقويم ديواري آورده بود كه مخصوص آذربايجان شرقي و غربي و زنجان و اردبيل بود. تماما به تركي نوشته شده بود. چند قطعه هم شعر تركي داشت. مامان خواست بخونه نتونست. تقويم رو از دست مامان گرفتم و با اعتماد به نفس شروع كردم. باورم نمي شد بدون مكث و درست خوندمش. مني كه تا قبل اون هر وقت نوشته اي به تركي دستم مي گرفتم, من و من مي خوندمش و هزار دفعه از مامان مي پرسيدم اين چيه؟ ولي اين بار فرق مي كرد. احساس اون لحظه من قابل بيان نيست. يه جور غرور و به خود باليدن. و اين حس رو مديون عزيزي هستم كه از راه دور و با حوصله زياد تركي نوشتن يادم مي ده. و با اغماض نوشته هاي پر از اشتباه هاي بزرگ و كوچيكم رو مي خونه ولي با اين حال ترجيح مي ده به زبان مادري براي هم بنويسم. دونيالار جان ممنون بير تانه دوستوم.
اون قطعه شعر اينه...
بير يئرده ساواش قوپسادا, بير يئرده باريش دير
باخ آستارادا, گوللوباهار, خوي دا دا قيش دير
الواندي سيرا داغلاريميز, سانكي ناخيش دير


با اينكه جائي جنگه, جاي ديگه صلح برقراره
نگاه كن در آستارا, بهار گلريزه در حاليكه در خوي هنوز زمستونه
كوهاي ما رنگارنگه, درست مثل يك نقش رنگارنگه
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو