اين روزا مطالب زيادي در مورد همجنس گرائي خوندم. تو اينترنت براي اولين بار نبود كه اين مسئله برام نمود پيدا كرد. قبل اون هم چيزهائي در موردش شنيده بودم. ولي تا قبل اون ترس از محكوم شدن باعث شده بود كه در موردش كنجكاوي نكنم. و اطلاعاتم در حدي بود كه جسته و گريخته از دهن اين و اون شنيده بودم. اما اطلاعاتي كه از طريق اينترنت بدست آوردم, دست اول بود و بدون پيش داوري. هر چند كه قبح مسئله همچنان برام باقيه, ولي كم كم دارم ياد مي گيرم به احساس كسائي كه به اين كشيده مي شند احترام بذارم.
اگه فيلم ساعات رو ديده باشيد, نماهائي از همجنس گرائي تو اون خودش رو به رخ مي كشونه. فيلم عجيبي كه تا كتبش رو نخوندم, خيلي از مسائل برام آشكار نشد. اگر وقت كنيد و كتاب ساعت رو بخونيد, خواهيد ديد كه همجنس گرائي در اون رنگ و بوي جدي تري به خودش مي گيره. خانم هائي كه تمايلي به جنس مخالف ندارند, و يا اگر هم دارند اونو به نوعي سركوب مي كنن و در عوض نوع ديگه اي از عشق رو تجربه مي كنن. و يا مرد هائي كه با ولع و حسرت از عشق به يكي از جنس خودشون حرف مي زنن. دختر جووني كه بجاي دوست پسر با خانومي مي گرده. همون موقع كه اين كتاب رو مي خوندم با خودم مي گفتم, چه ايرادي داره اينا با اين همه عشق و علاقه كه نسبت به هم دارند چرا نبايد بتونن قانونا كنار هم زندگي كنن.
كتاب رو تموم نكرده بودم كه خبر روز قبل رو تو روزنامه خوندم. اين هم زماني به نظرم جالب بود, برا همين اون رو در وب لاگم عنوان كردم. به نوعي قابل پيش بيني بود اين امر. چيزي كه تو ايران هم داره به سرعت گسترش پيدا مي كنه, ولي مثل هميشه بطور پنهان و بدون اينكه آمار دقيقي از اون داشته باشيم.
الان هم كتاب ديگه اي رو دارم مي خونم. همسران شاه. كه در اون هم از كسائي ياد شده كه انحراف جنسي داشتند. با همه اين حرفها چيزي كه بايد بگم اينه, با اينكه ديگه به شدت قبل با اين مر مخالف نيستم ولي هنوز هم نتونستم قبولش كنم. و دليل ايكه اين افراد به يه همچين نتيجه اي مي رسند برام گنگه و روشن نيست. وقتي كه مي شه طبيعي ترين راه رو برا عشق ورزيدن انتخاب كرد, چرا بايستي به روش هاي ديگه متوسل شد؟
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو