غزل حافظ با صداي ملكوتي استاد شجريان. دواي درد از اين بهتر. شرح حال از اين نزديك تر. ولي انگار روزهاي ملول من خيال نو شدن نداره, حتي با سوختن دل و درد كشيدن. مونده رحم خدا, كه دلمون به همين يكي خوشه؟
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند
نياز نيمشبي دفع صد بلا بكند
طبيب عشق مسيحادم است و مشفق، ليك
چو درد در تو نبيند كه را دوا بكند؟
عتاب يار پريچهره عاشقانه بكش
كه يك كرشمه تلافي صد جفا بكند
ز بخت خفته ملولم؛ بود كه بيداري
به وقت فاتحه، صبحم، يكي دعا بكند
ز ملك تا ملكوتش حجاب برگيرند
هر آن كه خدمت جام جهاننما بكند
تو با خداي خود انداز كار و، دل خوشدار
كه رحم اگر نكند مدعي خدا بكند!
بسوخت حافظ و بوئي ز زلف يار نبرد؛
مگر دلالت اين دولتش صبا بكند