با چنان شدتي اين كار رو انجام داد كه بي اختيار توجه ام جلب شد. راننده تاكسي تبليغي رو كه توي ماشين افتاده بود, توي هوا قاپيد و با سرعت هر چه تمامتر به بيرون پرت كرد. 500 متر نگذشته بوديم كه اين اتفاق دوباره تكرار شد. اين بار تبليغ اون يكي نماينده! و اين بار هم عكس العمل راننده سريع بود و با همون دقت. مسافر بغل دستي به حرف اومد كه: انگار دل پري از اين آقايون داريد. ولي جوابي نيومد. سكوت بود و سكوت.