اولين وب لاگ هائي هم خوندم شخصي بود و روزمره. برام تازگي داشت و به فكر افتادم كه يكي برا خودم داشته باشم. وب لاگ رو برا اين دوست داشتم كه مثل يه دفتر خاطرات تمام وقايع رو مي شد توش نوشت, دوستي كمكم كرد و
نوشتن وب لاگ رو شروع كردم اون موقع فكز نمي كردم كسي بخونه وب لاگمو. چنين تصميمي رو هم نداشتم كه برا ديگران بنويسم. ولي خوب توي دنياي مجازي وب نمي شه چيزي رو مخفي نگه داشت و وب لاگ من هم كم كم خواننده هائي پيدا كرد. اوايل راحت تر مي نوشتم چون كسي نوشته هامو نمي خوند ولي رفته رفته كمتر از خودم نوشتم و اگر هم مي نوشتم تلگراف وار و خلاصه. نوشته اي كه اشاره داشت به واقعه مهمي كه برام افتاده بود و فكر كنم بغير از خودم كسي از اصل ماجرا چيزي نمي فهميد. نمونه اش پست قبلي ام بود. از اظهار نظر دوستي و comment كه گذاشته شده بود فهميدم كه نوشته هاي ناقص من باعث سردرگمي خواننده مي شه و برادشتي كه از اون مي شه از چيزي كه اتفاق افتاده خيلي فاصله داره. از اونجائي كه اين روزا كمتر مي نويسم و كمتر كسي هم به وب لاگم سر مي زنه فكر نكنم مشكلي بوجود بياد.