بیرون بارون قشنگی می باره. ریز و شاعرانه! هوا رنگ خاصی داره. دلم می خواست اون بیرون باشم و تا جائی که پاهام تحمل بکنه، راه برم. بی توجه به هیچی حتی نبود همراه نداشته ای که همیشه تو هوای بارونی جای خالیش چندین برابر بزرگتر می شه. برم بی توجه به خیسی لباسهام و بی توجه به مردمی که از تو ماشین با نگاه دنبالم می کنن. انگار دیوونه ای رو می بینن. دلم می خواد اون بیرون باشم بی هیچ دغدغه ای و راه برم...
نظرات (0)

ارسال یک نظر


منو