هر بار به مریم گلی سر زدم متعجب شدم از اینکه نوشته هاش دقیقا اون چیزی که من تو ذهنم می گذره. اتفاقاتی که براش می افته و آنالیزی که از اون انجام می ده شباهت عجیبی به افکار نانوشته من داره. شاید سن و سال باعث این تشابه باشه. تا اونجائی که می دونم هم سن و سال هستیم ولی از نظر محیط اطراف، خانواده، دوستان تفاوت فاحشی با هم داریم. نوشته آخرش در مورد قالبی که بی هیچ تقلائی قبولش کردیم جالب توجه بود. انگار که ذهنیات من از زبان کس دیگه ای روی کاغذ(البته و صد البته صفحه رایانه) اومده باشه.
ظرافت ها و وسواس های مریم هم خیلی نزدیک بود به دغدغه های ذهنی من. تنها تفاوت عمده در نگارش و بسط مطلب هست. به یاد ندارم مطلبی رو به این خوبی بسط داده باشم. هیچ وقت حوصله نوشتن رو نداشتم. نوشته هام کوتاه بوده و تلگراف وار تا بعد ها یاد آور خاطره یا حسی که در اون لحظه داشتم.